یکی از مباحث مهم و میان رشته ای قابل بحث در رمان، داستان و تاریخ نظریه روایت است؛ ارتباط گسترده این بحث با دیگر رشته ها سبب شد پژوهش های وسیعی در این زمینه در جهان صورت بگیرد. ژرار ژنت یکی از نظریه پردازان برجسته درزمینه روایت شناسی محسوب می گردد. او در کتاب خود با عنوان « گفتمان روایتی» روایت را از چندین منظر کانونی شدگی روایی و زمان بررسی کرده است. هدف این مقاله که به روش تحلیلی-توصیفی انجام گردیده، بررسی کانونی شدگی روایی در روایتی از جلد چهارم کتاب تاریخ وصاف با عنوان «روایت فتح کرمان» بر اساس نظریه ژنت است تا از این بستر نقش راوی را در تمام حوادث و رویدادهای روایت شده تحلیل نماید و در پایان به این نتیجه رسیده است که راوی بادید کلی و مسلط به حوادث نگریسته و در این میان از قضاوت هم مصون نمانده است و جانب داری خود را از قدرت های وقت پنهان نمی کند.