خاقانی یکی از شاعران بنام ادب فارسی در قرن ششم است، به اذعان همگان برای درک و دریافت معانی دشوار و پیچش های کلام او، خواننده باید به شناخت زبان رازآمیز و روح عناصر لفظی و معنوی و شیوه بیان وی مجهز باشد.وی که در تاریخ ادب زبان فارسی، شاعری برجسته و صاحب سبک به شمار می آید، قصایدش به جهت ویژگی هایی چون نازک خیالی های بی نظیر، ترکیبات بدیع و شگفت آور، التزام ردیف های دشوار قابلیت بررسی از منظر نظریه های ادبی جدید ازجمله صورت گرایی (فرمالیسم) را منطقی می سازد. زیرا شگردها و فنونی که شاعر، آگاهانه در بیان مقصود خویش به کار می گیرد، زبان وی را از شکل خودکاری به مرحله برجسته سازی ارتقا می دهد و گَرد عادت را از امور و اشیا کنار می زند و منجر به بیگانه سازی (آشنایی زدایی) می شود.در این مقاله تلاش شده است هرچند گذرا، زوایایی از هنر شاعرانه وی بر اساس روی کرد صورت گرایی باز نموده شود.آنچه در این جستار بدان رسیدیم بازگوی آن است که شاعر در بیان خود سعی داشته است که معانی جدید خلق کند و اگر هم ناچار به تکرار مضامین و مفاهیم گذشتگان بوده به زیوری دیگر از بیان، کلام خود را می آراید و آن را در هیات الفاظ و واژه ها و تصویرسازی های بدیع به صورت دیگر می نمایاند که این جلوه گری رنگارنگ را عمدتا در حوزه انواع هنجارگریزی ها به دست می دهد.