ادبیات صوفیانه گستره وسیعی است که تجلی گاه آرای دیگرگون عرفا و صوفیه در حوزه های گوناگون است. حوزه ابلیس شناسی یکی از آن جمله هاست. در تاریخ تصوف اسلامی ابلیس از دو زاویه نگریسته شده است؛ در نگاه نخستین که از جانب سنیان جبری است، ابلیس چهره ای مطرود و ملعون دارد و سزاوار جهنم جاویدان و در نگاه دیگر که بر اساس توحید اشراقی صورت می گیرد به دفاع از ابلیس برخاسته و او را مستحق عذاب نمی دانند و دستور سجده را آزمایش و ابتلای الهی می دانند. در این نوشتار ابتدا نظریات ابلیس شناسانه مولانا جلال الدین بلخی مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد سپس به پیشینه نگرش دوم که جایگاه عرفای بزرگی چون حلاج، سنایی و احمد غزالی و عین القضات است، پرداخته می شود.