مقدمه: سلولهاي بنيادي جنيني سلولهايي پرتوان هستند و مي توانند به انواع سلولها از جمله كارديوميوسيتها متمايز شوند. در اين مطالعه تاثير (basic fibroblast growth factor) bFGF بر بيان ژنها و خصوصيات فارماکولوژيکي کارديوميوسيتهاي متمايز شده از سلولهاي بنيادي جنيني موش بررسي شده است.
روشها: تعداد 800 سلول بنيادي جنيني موش (RoyanB1) به مدت دو روز كشت شدند و تشکيل اجسام شبه جنيني (EB) را دادند. EB ها به دو گروه کنترل و bFGF تقسيم شدند. در دو روز اول، سلولهاي گروه دوم با 10 ng/ml فاکتور رشد فيبروبلاستي تيمار شدند. و به مدت 19 روز تعداد ضربان در دو گروه كنترل و bFGF شمارش شد. اثرات كرونوتروپيک ايزوپرنالين، فنيل افرين و کارباکول بر كارديوميوسيتهاي حاصل بررسي گرديد. ايمونوهيستوشيمي بوسيله آنتي بادي عليه actinin-a انجام شد و بيان ژنهاي خاص قلبي بوسيله RT-PCR مورد ارزيابي قرار گرفت.
يافته ها: تعداد ضربان در دقيقه EB هاي گروه bFGF کمتر از گروه كنترل بود. به علاوه افزايش تعداد ضربان در EB هاي گروه bFGF تيمار شده با ايزوپرنالين و فنيل افرين فقط در روز 3+7 در مقايسه با گروه کنترل بيشتر بود. پاسخ EB هاي گروه bFGF تيمار شده با کارباکول در روز 14+7 نسبت به گروه کنترل بيشتر بود. در تمام مراحل تکوين سلولهاي ضربان دار در EB هاي هر دو گروه ژنهاي خاص قلبي را بيان کردند که شامل MLC-2V, b-MHC, a-MHC, a-actinin. در روز 3+7 بيان ژنهاي a-MHC و b-MHC در گروه bFGF نسبت به کنترل بيشتر بود. ANF در مراحل نهايي در هر دو گروه بيان شد.
نتيجه گيري: bFGF فقط در مرحله اوليه تمايز مشخصات کرونوتروپيک و بيان ژنهاي a-MHC و b-MHC را القا مي کند.