حداکثر بارش محتمل يکي از مولفه هاي مهم مدلهاي مفهومي سيلاب است که در طراحي سازه هاي هيدروليکي، سدهاي خاکي و بتني بزرگ، سرريزهاي اضطراري سدها و مخازن، سيستم ها و شبکه هاي زهکشي و جمع آوري سيلاب استفاده مي شود. بهمين منظور در اين تحقيق ابتدا اصول و مباني روشهاي آماري مرسوم تعيين حداکثر بارش محتمل نظير هرشفيلد اول، هرشفيلد دوم، هرشفيلد دوم با حذف داده هاي پرت، روش بت لاهمي، بت لاهمي اصلاح شده براي ايران بررسي شده و حداکثر بارش محتمل در 10 ايستگاه باران سنجي موجود در حوضه آبريز سد مهاباد محاسبه شده است. و در نهايت نتايج اين روشها با نتايج روش سينوپتيکي مقايسه شده است. نتايج حاصل از تحقيق نشان ميدهد که در مجموع بترتيب روشهاي بت لاهمي و هرشفيلد اول کمترين و بيشترين درصد خطا به ترتيب با مقادير 38، 338 و 35، 831 را در مقايسه با روش سينوپتيکي که در اين مطالعه بعنوان مبنا انتخاب شد، داشته است، بنابراين روش بت لاهمي مناسبترين روش براي داده هاي حوضه آبريز مهاباد است.