چکیده:
در آيات و روايات صفاتي براي فرشتگان مطرح شده که متناسب با عالم جسماني و مادي است و متکلمان و اهل حديث همان ظاهر را مبنا قرار داده اند. در حالي که اهل حکمت و فلسفه فرشتگان را مجرد از ماده و طبيعت مي دانند و لذا اين صفات با نوع اعتقاد حکما در تعارض بوده و توجيه آن همواره براي اهل فلسفه مشکل ساز بوده است. فيض کاشاني به پيروي از شيخ اشراق، با طرح عالم مثال و جهاني مابين عالم مادي و مجرد محض، به توجيه اين صفات مي پردازد و تصويري کامل و عقل پسند و با ظاهر آيات و روايات نيز معارض نباشد ارائه مي دهد. اما در تاريخ فلسفه ، عالم مثال همواره مخالفاني در ميان فلاسفه از جمله ميرداماد داشته است. اين مقاله با مقايسة کلام ميرداماد دربارة فرشتگان با آنچه معتقدين به عالم مثال گفته اند امتيازات تفسير روايات مبتني بر عالم مثال و برتري آن بر انتقادات ميرداماد را نشان مي دهد.
|