بهبود روابط و مديريت رفتار، معرفت شناسي و ابزار شناختن حقايق اخلاقي و چگونگي آن، يکي از مباحثي است که در فلسفه اخلاق مطرح شده است. شناخت خوبي و بدي از اين جهت اهميت دارد که در مرحله عمل و مديريت رفتار و بهبود روابط متقابل، بدون اين شناخت، انسان در انجام کارهاي خوب و ترک کارهاي بد متحير مي ماند و قدرت تشخيص ندارد. در اين تحقيق بر اساس روش فقاهتي با تکيه بر آيات و روايات اين موضوع مورد بررسي قرار گرفته است. بر اين اساس ابتدا سطوح حقايق اخلاقي بر اساس سطوح معرفت به بحث گذاشته شده است و در ادامه انواع شناخت حقايق اخلاقي مطرح شده است که در اين زمينه بين فعل، في نفسه و فعل بما هو متحقق في الخارج از نظر شناخت خوبي و بدي آن، تفاوت گذاشته شده است. با اين تقسيم بندي سعي شده است يک نقشه جامع درباره شناخت حقايق اخلاقي ارائه شود به گونه اي که شناخت خوبي يا بدي هر فعل يا خصلت اخلاقي را بتوان در آن جاي داد.