اسطوره ها نماد و سمبل تجربيات انساني و مجسم کننده ارزش هاي روحاني يک فرهنگ به شمار مي روند. اساطير در يک روند تدريجي به حماسه هايي تبديل مي شوند که سرشار از بن مايه هاي اساطيري هستند. حماسه ها شرح دلاوري ها، پهلواني ها، و بزرگي هاي افراد برجسته يک ملتي است که در راه استقلال کشور و حفظ آيين خود کوشيده اند. سهراب پهلوان حماسي شاهنامه از نظر قدرت هم طراز رستم است. هدف او اتحاد دو کشور اساطيري ايران و توران و سپردن حکومت اين کشور واحد به دست رستم است که از نظر او صلاحيت لازم را دارد غافل از آن که تقدير و سرنوشت به گونه ديگري رقم مي خورد و پسر در ميدان جنگ و به دست پدر کشته مي شود. در اين تغيير سرنوشت افراسياب و کاووس به عنوان دو پادشاه ظالم نقش کليدي دارند. افراسياب او را با سپاه فراوان به ايران مي فرستد تا باعث تضعيف ايران و در نهايت کشته شدن هر دو پهلوان شود و کاووس از دادن نوشدارو دريغ مي ورزد تا اتحاد اين دو پهلوان موجب تضعيف قدرت او نگردد و اين گونه تراژدي داستان رستم و سهراب شکل مي گيرد. در اين مقاله شخصيت حماسي سهراب در شاهنامه فردوسي مورد بررسي قرار مي گيرد.