گلستان سعدي يکي از اثرهاي شاخص ادبيات فارسي است با توجه به اين که در زمان سعدي اثرهاي پرتکلم و تصنعي باب روز بوده است و نويسندگان به تصنعي بودن و اطناب اثرهاي خود مي باليده اند، سعدي به حق خرق عادت کرده و گلستان را به صورت کمينه اي به رشته تحرير درآورد. از همين ديدگاه با برخي از علائم داستان هاي کوتاه مدرن غرب خصوصا داستان هاي ميني ماليستي قابل بحث و بررسي هستند. علاوه بر اين، رويکردهاي ميني ماليستي نيز، که ميني ماليست ها از روي عمد و آگاهانه اين رويکردها را انتخاب نموده اند، کم و بيش در گلستان سعدي هم جاي بحث و گفتگو، و به حق حکايت هاي آن، شايان خوانش دوباره هستند. منظور از رويکردهاي ميني ماليستي، همان راهکارهايي هستند که در داستان هاي کوتاه مدرن مورد استفاده قرار مي گيرند. ولي در داستان هاي ميني ماليستي استفاده هاي برجسته تري از آن ها مي شود و ميني ماليست ها تا آن اندازه آن ها را مدنظر خود قرار داده اند که امروزه به مثابه پايه هاي اصلي داستان هاي ميني ماليستي مورد توجه قرار گرفته اند. اين رويکردها عبارتند از: رويکرد پديدارشناسانه، آن داستاني و جلوه هاي ديگر آن، نقطه شروع و پايان داستان، ديالوگ و دغدغه و دلهره انسان ها در بطن داستان.
هدف اصلي اين نوشتار هم خوانش حکايت هاي گلستان سعدي از همين ديدگاه و مقايسه آن ها با داستان هاي ميني ماليستي خصوصا داستان هاي ريموند کارور است.