هدف: از آنجا که اختلال دوقطبي نوع يک و درمان آن پيامدهاي مهمي بر احساس ذهني بيماران مبتلا و کيفيت زندگي (QOL) آنان دارد و در برخي منابع همچنين احتمال تاثير اين احساس بر پيامد و عود بيماري را ياد آور شده اند، در اين پژوهش کيفيت زندگي بيماران مبتلا به اختلال دوقطبي نوع يک و ارتباط آن با سير بيماري بررسي شده است.
روش: پنجاه بيمار که بر پايه مصاحبه باليني ساختاريافته براي اختلال هاي محور يک (DSM-IV SCID-I) مبتلا به اختلال دوقطبي نوع يک تشخيص داده شدند، از فروردين 1387 در بيمارستان روانپزشکي ايران (تهران) وارد بررسي و به مدت 12 ماه پي گيري شدند. کيفيت زندگي و عود اختلال خلقي به ترتيب بر پايه ابزارهاي WHOQOL-BREF و SCID-I در هنگام پذيرش و بستري و سپس در ماه هاي ششم و دوازدهم بررسي شدند. براي تحليل داده ها از روش هاي تحليل رگرسيون لجستيک با اندازه گيري هاي مکرر بهره گرفته شد.
يافته ها: 66% از بيماران بررسي شده مرد، 48% مجرد و 48% داراي تحصيلات ابتدايي بودند. ميانگين سن و سن شروع بيماري به ترتيب 33.8±5.1 و 26.6±1.1 سال بود. بيماران داراي 3.4±0.6 دوره خلقي پيشين بودند. در 28% بيماران در طول دوره پيگيري يک ساله، عود بيماري گزارش شده است. نمره کيفيت زندگي در آغاز بررسي و در پيگيري شش و 12 ماهه به ترتيب 70±1.8، 69.6±1.1 و 73±1.3 بود. در دوره پيگيري، در نمره کيفيت زندگي کل و زير مقياس هاي اختصاصي آن تغيير معني داري ديده نشد. همچنين اين بررسي کيفيت زندگي را داراي ارتباط مستقل و معني دار با عود بيماري نشان نداد.
نتيجه گيري: عدم تغيير کيفيت زندگي در طول دوره يک ساله، مي تواند نشان دهنده بي تاثيربودن درمان هاي موجود و يا به دليل کوتاه بودن دوره پيگيري باشد. توجه باليني جداگانه به کيفيت زندگي در درمان بيماران مبتلا به اختلال دوقطبي ضروري است.