بازاركار و اشتغال ايران براي بارور شدن نياز به همكاري دانشگاه ها دارد. براي آنكه دانشگاه ها بتوانند به بازاركار كشور كمك كنند اول بايد نياز هاي بازار كار را به خوبي بشناسند. سپس بر اساس اين شناخت از طريق توانايي هاي بالقوه خود و ديدگاه هاي علمي مناسب با شرايط اقتصادي و فرهنگي به حل نياز هاي بازار كار بپردازند. اين از جمله رسالت هاي آموزش عالي و دانشگاه ها در زمان حاضر است زيرا امروزه ديگر دانشگاه ها از حالت تك نقشي و تك نهادي به چند نقشي و چند نهادي تغيير كرده اند كه در ميان نقش هاي متفاوت آن نقش رشد حرفه اي ديده مي شود (قورچيان 1383). شايد عبارت كارآفرينان فكري (قورچيان و خورشيدي 1379) به نوعي گوياي همين مفهوم باشد. ما در اين مقاله موضوع اشتغال و ارتباط آن با نظام آموزش عالي را با توجه به وضعيت موجود و وضعيت مطلوب و فرصت هاي موجود در مقابل تهديدهاي ممكن از ديدگاه هاي فرهنگي و با تاكيد بر نيازهايي كه آموزش عالي مي تواند از بازاركار برطرف نمايد بررسي مي نماييم. اين در شرايطي است كه اقتصاد ايران را اقتصادي فرض كنيم كه مي خواهد به سوي دانش محور شدن گام بردارد (قورچيان 1383) و الگوهاي آن كشورهايي هستند كه توانسته اند اقتصاد دانش محور را مبناي ساختار اقتصادي خود قرار دهند. در اين مقاله ابتدا مديريت كيفيت فراگير و اقتصاد دانش محور به طور خلاصه تشريح مي شوند سپس در يك فضاي سيستمي ارتباط آنها با هم مطرح مي گردد. در پايان وضعيت موجود و مطلوب مطرح مي شود و پس از جمع بندي و نتيجه گيري پيشنهاداتي ارايه مي گردد.