صنعت راه آهن در دهه هاي اخير با ويژگيهايي از قبيل محافظه کاري، توليد محوري و بي ميلي در مواجهه با آينده شناخته مي شد. هر چند بررسي ها نشانگر اين امر است که صرفا دلايل نيمي از اين مشکلات در درون راه آهنها قرار دارد و بخش عمده آن متوجه رويکرد سياسي- اجتماعي دولتها و متعاقبا دخالت در امور راه آهن مي باشد، بر اين اساس طي سالهاي دهه 80-1970 راه آهن ها با بحرانهاي گسترده اي در زمينه هاي مالي و بهره برداري مواجه شدند، که براي حل آن بر آن شدند تا ساختار و مقررات ناظر بر صنعت راه آهن را مورد بازنگري قرار داده و تغييراتي را عمدتا با هدف افزايش کارايي و بهبود و ارتقاي خدمات به انجام برسانند.
اين تغييرات که در ابعاد ساختاري عمدتا به صورت تجربه اشکال مختلفي از جداسازي امور بهره برداري از زيربنايي بود، با توجه به ميزان و نوع آنها و اشکال مختلف فعاليت و ارتباطات شرکتهاي بهره بردار و شرکتهايي که امور زيربنايي را در اختيار دارند در گونه ها و مدلهاي مختلف ساختاري قابل گروه بندي مي باشند. در اين مقاله ضمن بررسي و تحليل مدلهاي مختلف تجديد ساختار و همچنين بررسي معايب و مزاياي هر يک، راه کارهايي در زمينه تجديد ساختار شرکت راه آهن ج.ا.ا ارايه مي گردد.