در آغاز تاريخ حکومت ساساني شاهد ظهور پيامبري جديد از نژاد ايراني به نام ماني و دين التقاطي او هستيم که بن مايه هايي از تمام اديان بزرگ جهان آن روزگار را در خود داشت. حضور اين دين در فضاي سياسي و مذهبي ايران در آغاز راه حکومت ساساني نشان از ايجاد تحول فکري در بنياد ديني جامعه ساساني داشت که شاهنشاه ساساني، شاپور اول توانست با اتخاذ سياست کارآمدي از اين دين جديد بهره برداري کنند و جايگاه خود را به عنوان شاهنشاه ايران و انيران در جريان رقابت نيروي فزون خواه روحانيت زرتشتي مستحکم نمايد. مقاله پيش رو بر آن است تا چالش ميان رئوس مثلث قدرت جامعه ساساني که عبارتند از شاهنشاه ساساني، روحانيت زرتشتي و آيين مانوي، را مورد بررسي قرار دهد و به چگونگي تعامل ميان اين سه رأس قدرت پي ببرد.