در اين مقاله ابتدا هويت مفهوم سازي و سطوح مختلف آن تعيين و هويت ملي و اجزاي آن يعني اسلاميت، ايرانيت، قوميت و خرده فرهنگ هابه عنوان يکي از سطوح هويت اچتماعي تعريف شده است. آنگاه تلاش شده مولفه هاي هويت ملي در دوره پهلوي و مباني معرفتي گفتمان هويتي اين دوره تجزيه و تحليل گردد، فرض بر اين است که ساخت و محتواي گفتمان و سياست هاي هويتي در اين دوره تابعي از شرايط و مقتضيات سياسي و ساختار اجتماعي، فرهنگي حاکم بر کشور و متاثر از مباني فکري و معرفتي، ايدئولوژي و فرهنگ سياسي، وجهه نظرها و نگرش نخبگان سياسي حاکم نسبت به مسايل فروملي، ملي و فراملي، نوع تلقي و تعريف آنان از هويت ملي، ملت و ناسيوناليسم ملي مي باشد. "گفتمان هويتي" عصر پهلوي متاثراز «علايق درون مرزي» شامل: تلاش در جهت تحقق ناسيوناليسم تجدد خواه، حذف گفتمانهاي هويتي خرد و کوچک و قدرت هاي رقيب، خوي و خصلت هاي مستبدانه و تمايل بر ايجاد تمرکز سياسي، فرهنگي و تشکيل دولت قدرتمند و متمرکز در ايران و از طرف ديگر پروژه اي (نه يک پروسه) بود که متاثر از دغدغه هاي تجدد و در واکنش به آن شکل گرفت، لذا از يک سو ناگزير از بهره گيري از عناصر نو و مدرن و از سوي ديگر ترويج عناصر متضاد با مدرنيسم و تجدد بود.