هدف اصلي اين مقاله، بررسي و جايگاه حقوق بشر در نظريه هاي روابط بين الملل مي باشد. با جهاني شدن مفهوم و موضوع حقوق بشر و تاثير آان بر روابط بين كشورها و همچنين تحت الشعاع قرار گرفتن سياست خارجي دولت ها، مطالعه و بررسي حقوق بشر در نظريه هاي روابط بين الملل مهم و ضروري گرديده است. در واقع حقوق بشر، مفاهيم اساسي در روابط بين الملل، مانند حاكميت، ديپلماسي، امنيت، و غيره را دچار تحول بنياديني كرده است، در اين راستا درك و تحليل اين روند به عنوان يك امر واقع، در راستاي مطالعه صلح و امنيت بين المللي مي باشد كه در حوزه نظري روابط بين الملل جايگاه ويژه اي دارد. سوال اصلي پبرامون پژوهش فوق اين مي باشد که امروزه در عصر جهاني شدن مفهوم حقوق بشر چه جايگاهي در نظريه هاي روابط بين الملل دارد؟ مقاله حاضر نخست مفهوم حقوق بشر را مورد كند و كاو قرار داده، سپس به بررسي مفهوم فوق در چهار نظريه روابط بين الملل از قبيل واقع گرايي، ليبراليسم، سازه انگاري و فمينيسم مي پردازد و در پايان از مباحث به طور كلي نتيجه گيري مي نمايد.