اقبال لاهوري در کتاب ضرب کليم خود بر اين باور ايستاده است که: اگر روزي تهران به عنوان ژنو عالم مشرق مرکز گفت و گوي تمدنها قرار گيرد سرنوشت جهانيان تغيير خواهد کرد.
در اين مقاله با بهره گيري از اشعار فارسي و اردو و ديگر آثار اين دانشمند ديدگاه وي در زمينه برخورد با فرهنگ غرب و شيوه هاي بهره يابي از آن و روش گفت و گوي تمدنها باز نموده شده است و ضمن اشاره به تاثيرپذيري اقبال از انديشه هاي سنايي، ناصرخسرو، مولوي، صائب، بيدل و غالب دهلوي به بررسي فلسفه فرهنگي اجتماعي وي در اسرار و رموز پرداخته شده و جايگاه شاعري و پايگاه تفکر وي مورد بحث قرار گرفته است و با اشاره به روش سخنوري پارسي گويان شبه قاره، به شيوه اي استدلالي، اقبال به عنوان عصاره تفکر ادبي و فلسفي و عرفاني ايران و نتيجه سير طبيعي تحليل در جهان ادب فارسي معرفي شده است.