تصوير يکي از اساسي ترين و پرکاربردترين اصطلاحات در نقد ادبي است. اين مقاله به ماهيت تصوير در ادبيات پرداخته است. مفهوم لغوي آن در زبان انگليسي و معادل فارسي آن را بيان کرده، آنگاه به بررسي چند تعريف مشهور از ايماژ پرداخته است. سپس تصوير را به تصوير واژگاني و تصوير خيال تقسيم کرده و پس از تعريف و تبيين هر کدام، تصويرپردازي در سطح و تصوير اعماق را از هم متمايز کرده و به مساله تحول تصوير در تاريخ ادبيات پرداخته و نشان داده است که همراه با تغيير افق جمال شناسي و نگرشهاي فکري- اجتماعي در هر دوره، تصوير نيز دستخوش تحول شده و بلاغت سنتي نتوانسته خود را با تحول تصوير همراه سازد و ابزار تجزيه و تحليل تصويرهاي نمادگرا و مدرن را فراهم کند.