در سال هاي اخير شاهد رقابتي تر شدن عرصه کسب و کار در صنايع مختلف بوده ايم. بنابر نظر محققان عرصه کسب و کار، دستيابي به جايگاه رقابتي مناسب براي يک شرکت، تنها با کمک يک الگوي مناسب کسب و کار امکان پذير است. يک مدل کسب و کار موفق، نشان دهنده يک راه بهتر نسبت به گزينه هاي موجود مي باشد که مي تواند ارزش بيشتري را به يک گروه مجزا از مشتريان پيشنهاد کرده و منافع بيشتري را به شرکت بازگرداند. عدم تشخيص يک مدل کسب و کار مناسب در زمان آغاز يک کسب و کار، موجب ناکامي سازمان ها در دستيابي به اهداف آن مي شود. وليکن عليرغم اهميت اين موضوع، تعاريف و مولفه هاي استانداردي جهت شناسايي مدل هاي کسب و کار به صورتي که بتوان از آن در کسب و کارها و صنايع مختلف بهره برد، وجود ندارد. از اين رو، در اين مطالعه بر اساس رويکردهاي مختلفي که در مدل سازي مدل کسب و کار وجود دارد، به ارائه تعاريف و مولفه هاي مدل کسب و کار پرداخته شده است. با اين حال، تنها داشتن يک مدل کسب و کار مطلوب در زمان آغاز به کار شرکت مهم نيست، بلکه آنچه حياتي تر است، در اختيار داشتن و حفظ يک مدل کسب و کار بهينه در طول حيات موسسه است. توانمندي يک مدل کسب و کار تا حدي است که خود مي تواند ابزاري قدرتمند براي تحليل، آزمون و ارزيابي انتخاب هاي راهبردي باشد که پيشروي يک سازمان قرار دارد. به همين دليل، ارزيابي مدل کسب و کار يک سازمان، به عنوان فرايند اتخاذ تصميمات راهبردي هيچ وقت کامل نمي شود و مي تواند مبنايي براي بهبود مستمر رفتار کسب و کار باشد. ارزيابي مدل هاي کسب و کار، با توجه به هدف ارزيابي و سطوح و واحد تحليل، متفاوت است. در اين مطالعه سعي شده است تا با مروري بر مطالعات صورت گرفته، مهمترين روش ها و معيارهاي ارزيابي مدل کسب و کار مشخص گردد. بايد توجه نمود که مدل هاي کسب و کار، نمايشي از کسب و کار در يک زمان خاص هستند. تحولات سريع در محيط اقتصادي، فرهنگي، سياسي و فناوري، منجر به پيچيده تر شدن محيط فعاليت سازمان ها شده و باعث گرديده که سازمان ها ديگر از ثبات برخوردار نبوده و کسب و کارها به صورتي پويا تکامل يابند. اين امر باعث شده است تا مدل هاي کسب و کار داراي يک وضعيت ناپايدار شده و با توسعه کسب و کار و در طول زمان، تغيير يابند. همين امر سبب گرديده است تا مفهوم نوآوري مدل کسب و کار به يکي از مهمترين مباحث مديريتي تبديل شود که در ادامه اين مطالعه، مورد بررسي قرار گرفته است.