واژه وحي در اسلام از جايگاه ويژه اي برخوردار است. اساس و محور اصلي آموزه هاي ديني و منبع همه معارف وحي است. تبلور وحي، قرآن مجيد است كه لفظ، صوت، حروف و زبان آن نيز از نگاه مسلمانان، كلام الهي است. هيچ مساله اي در اسلام جايگاه و عظمت وحي را ندارد. وحي در اسلام سنگ زيربنا است. اين نكته نيز قابل تامل است كه از ميان اديان ابراهيمي تنها اسلام و از ميان متون مقدس هم تنها قرآن بتفصيل از پديده وحي و انواع متفاوت آن سخن بميان آورده است. بنابراين وحي در فرهنگ اسلامي مفهومي اساسي است.
توجه به تاريخ انديشه هاي اسلامي، نشان مي دهد كه سرشت وحي تا چه ميزان در انديشه هاي كلامي، فلسفي و مسائل ديگر ديني راه داشته است؛ حضور وحي در تمام رشته هاي علوم ديني آشكار است. اكنون اين پرسش ها مطرحند:
چه ديدگاه هايي درباره وحي وجود دارد؟ كلام درباره وحي چه ديدگاهي دارد؟ حقيقت وحي كدام است؟ امروزه كساني كه در مباحث دين پژوهي با تجارب ديني آشنا هستند، عموما با اين پرسش مواجه مي شوند كه آيا وحي همان تجربه ديني است يا نه؟ و آيا تجربه نبوي همان وحي است؟
اين پرسش ها نيز براي مسلمانان مطرح مي شود كه آيا وحي به مفهوم اسلام را مي توان به تجربه نبوي فرو كاست؟ و آيا وحي اسلامي نوعي تجربه ديني است؟ قصد و سخن ما در اين مقاله نقد و بررسي اين مسائل است. همچنين در اين مقاله مباني وحي اسلامي و قرآني با قلم روان، در عين حال استدلالي، تبيين شده است؛ بطوري كه باستناد و كمک آنها مي توان، ديدگاه هاي مخالف را رد و انكار كرد. در حال حاضر، در باب سرشت و ماهيت وحي، سه برداشت و ديدگاه متفاوت وجود دارد: 1) ديدگاه گزاره اي، 2) ديدگاه تجربه ديني، 3) ديدگاه افعال گفتاري. ظاهرا نزديكترين ديدگاه به حقيقت وحي اسلامي، ديدگاه افعال گفتاري است و ديدگاه گزاره اي هم تا حدودي با آن همخواني دارد. در اين دو نگاه به وحي، سرشت زباني وحي مورد عنايت و توجه است. دورترين و بيگانه ترين ديدگاه نسبت به مباني اسلامي و منظر مسلمانان، تلقي تجربه ديني از وحي است.