اگر با اندكي آسانگيري بر پاره اي از رمانواره هاي آغازين فارسي، عنوان رمان اطلاق كنيم، مي توان براي رمان فارسي عمري صدساله تصور كرد. اين قالب ادبي، كه نويسندگان ايراني در پي تحولات اجتماعي، سياسي و فرهنگي دوره مشروطه و از راه ترجمه رمانهاي تاريخي اروپايي با آن آشنا شدند، تاكنون از نظرگاه هاي گوناگون بررسي شده است. اما رويكرد نقد جامعه شناختي به رمان فارسي چندان مورد توجه محققان نبوده است. بررسي برهم کنش جامعه ايراني و رمان فارسي يا به عبارت ديگر، تاثير جامعه بر محتواي رمان و تاثيرپذيري جامعه از رمان، رابطه بين جنبه انتقادي و كيفيت فني رمان فارسي، تعهد اجتماعي و اخلاقي نويسندگان و چگونگي بازتاب تحولات اجتماعي، سياسي و اقتصادي كشور در رمان معاصر از مباحثي است كه در اين مقاله مورد بررسي قرار گرفته است. در اين پژوهش، روند شكل گيري، رشد و تكامل رمان فارسي به چهار دوره تاريخي مشخص تقسيم شده است تا امكان مقايسه و سنجش تعامل رمان و جامعه با توجه به تحولات اجتماعي در هر دوره تاريخي بهتر فراهم شود.